English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (793 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
eclipse award U جایزه سوارکار ممتاز سال
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
prizer U برنده جایزه
prizewinner U برنده جایزه
pole sitter U راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
Nobel Prize winner U برنده جایزه نوبل
Nobel laureate U برنده جایزه نوبل
cupholder U برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
taxiway U محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
batter's box U محوطه مستطیل نزدیک پایگاه
to win laurels U جایزه گرفتن
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
to draw to a close U به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
counter disengagement U حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
his days U عمرش نزدیک است به پایان برسد
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
gather shot U ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
sullivan award U جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
to take up one'sindentures U سند شاگردی خودرا در پایان خدمت پس گرفتن
lap money U جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
drylot U محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
photo finish U استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
solocross U مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
open storage U انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
finish style U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish crossover U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
prize fighting U درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
rugby point U امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
attack U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
gun U اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
attacks U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
guns U اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
attacked U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
approach U ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
in distance U نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
approached U ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
approaches U ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
awards U جایزه دادن جایزه
reward and rewarded U جایزه.جایزه داده شده
awarded U جایزه دادن جایزه
award U جایزه دادن جایزه
awarding U جایزه دادن جایزه
glossarist U کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
eol U پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
aprons U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
blockhouse U ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
to catch at something U برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
sculleries U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
scullery U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
white flag U پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
clear way U محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
classification yard U محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
machinery space U محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
underway U درمسیر حرکت
circularization U تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
hard U مستقیما درمسیر موردنظر
harder U مستقیما درمسیر موردنظر
hardest U مستقیما درمسیر موردنظر
front de liberation national U جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
blue flag U پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
terminate U پایان دادن پایان یافتن
terminates U پایان دادن پایان یافتن
terminated U پایان دادن پایان یافتن
ess U دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
tubing U ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
charactristic velocity U مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
lay to U قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
plots U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
enlisting U برای سربازی گرفتن
enlists U برای سربازی گرفتن
enlist U برای سربازی گرفتن
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
to run for the bus U برای گرفتن اتوبوس دویدن
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
knighting U سوارکار
knight U سوارکار
horsewoman U سوارکار
horsewomen U سوارکار
knights U سوارکار
knighted U سوارکار
jockeys U سوارکار
jockey U سوارکار
horse man U سوارکار
jockette U سوارکار زن
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
moved U مانوور برای گرفتن نفر جلو
gigs U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
moves U مانوور برای گرفتن نفر جلو
move U مانوور برای گرفتن نفر جلو
gig U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
to hog <idiom> U بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
To have design on someone . To malign someone . U برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
bass bug U حشره برای گرفتن ماهی خاردار
telescope U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescopes U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
valeting U خدمتگزار سوارکار
bug boy U سوارکار مبتدی
valeted U خدمتگزار سوارکار
valet U خدمتگزار سوارکار
jump rider U سوارکار در پرش
valets U خدمتگزار سوارکار
postboy U سوارکار مسابقه
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
movable dam U سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
turbocharger U شارژری در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
carry U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
tampion U توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
cp U دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
boy U سوارکار مسابقه اسبدوانی
boys U سوارکار مسابقه اسبدوانی
turbosupercharger U سوپر شارژی در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dead letter box U فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
bid U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bids U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dummies U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dummy U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
mounts U اسب مسابقه با سوارکار مانت
mount U اسب مسابقه با سوارکار مانت
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
decoying U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
decoys U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
pass pattern U مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
decoyed U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
provisor U کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
little go U نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
classical seat U وضع بدنی سوارکار روی زین
driving U بردن مسابقه در نتیجه فشارزیاد سوارکار
clerk of the scale U متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
charley horse U کشیدگی یا گرفتگی عضلانی ران سوارکار
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
silks U ژاکت و کلاه مخصوص سوارکار یا ارابه ران
weigh out U توزین سوارکار و زین و یراق پیش از مسابقه
moto cross U مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
ATC U مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
set down U معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
braids U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
internal wrenching bolt U پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com